+شاتوتِ باغاتِ طرشت به مذاق من و تو خوش نمیآید. مزهٔ درستحسابی که ندارد، بعد هم حاصلِ کارِ این باغبانهای کاسبمسلک است. اصلاً روح ندارد. من دلم تمشکِ وحشی میخواهد. توی مغان تمشکِ وحشی فراوان است.
-عادت میکنی به مزهاش، سهچهار سال است که پایم را از گلابدره آنطرفتر نگذاشتهام. همین شاتوتها هم نعمت است بخور.
+تو این نبودی، کِی این شدی؟
-توی همین سالها. این چیزها که فجأتا نمیشوند
+تو اسیرِ
میپرد وسط حرفش
-تو اسیرِ داستانسراییهایت شدی، اسیرِ به بقیه گفتنِ تو اسیرِ فلان شدی. بس کن
باید بروم از یوش و مشهد اردهال، فیلمِ تارکوفسکی و کیارستمی و آنجلوپولوس ببینم و در میانهٔ جنگ عاشق بودن بیاموزم.
درباره این سایت